حسن جونحسن جون، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره

عاشقتم مامانی

بدون عنوان

1395/1/18 0:49
138 بازدید
اشتراک گذاری

قبل ظهر ب سمت شاهچراغ حرکت کردیم شمت

اهم مریض شدی و قبل زیارت مجبور شدیم بریم دکتر بگذریم ک چقدر بخاطر امپول گریه کردی خلاصه بعد زیارت رفتیم رستوران برای ناهار و بعدم رفتیم هتل استراحت کردیم البته فقط یک ساعت بعد اون رفتیم بازار وکیل خرید کردیم بعذم حرکت کردیم سمت سعدی شما تو راه خوابیدی من و بابا کلی عکس انداختیم اجی عطیه تماس گرفت قرار گذاشتیم بزا شب تو شهر بازی وقتی رسیدیم سعذی بیدار شدی و رفتیم داخل

اینجا باهام قهر کردی ک چرا مونوپتو بهت نمیدم همه عکسارو خودت بندازی فدات شم

شب با هزار بدبختی مجتمع زیتونو پیدا کردبم کلی با نرگس و نازنین بازی کردی من ک هلاک شدم انقدر کارتتو شارژ کردم خندونکبعدم با باب اسفنجی عکس انداختی

شام هم تو همون فست فود پیتزا خوردیم ک شما کل مواد پیتزاتو ریختی زیر پات البته ما اخرش متوجه شدیم 

 

خلاضه بهد خداحافظی برگشتیم عتل قرار شد صبح برین خ اجی برای ناهارم بریم تخت جمشید از اونورم حرکت کنیم سمت مشهد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)