حسن جونحسن جون، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 15 روز سن داره

عاشقتم مامانی

بهم خوردن جشن ختنه سوران در 4 ماهگی

سلام عزیز دلم قراره برات جشن ختنه سوران بگیریم من و بابا رفتیم دنبال کارای جشن کارت وسفارش گوسفند کیک و شیرینی.مادری 1 لباس خیلی قشنگم برات خرید فردای اونروزم کارتو نوشتم و پخش کردم و خلاصه همه چیز اماده بود اما . . . اشپز اومد برای اماده کردن کباب که خبر رسید عموی پدرجون فوت شدند و جشن شما متاسفانه عقب افتاد اینهمه خرید از بین رفت
7 آبان 1392

رفتن به رامسر

وقتی 3 ماهت بود من شما و مادری به همراه خانواده خاله عسل و دایی جون رفتیم ابگرم و رامسر بابایی نبود چون مرخصی نداشت ولی برای 2 هفته دیگه قول داد بریم سفر 2 روزه و خوبی بود ...
7 آبان 1392

رفتن به جاده کیاسر

وقتی 75 روزه بودی به همراه عمه سکینه اینا رفتیم سمت جاده کیاسر بعد سلیم بهرام 1 رودخونه بود که خیلی قشنگ بود بخاطر دایی محمد کسی نمیتونست داخل اب برهولی بالاخره رفتیم و خیس اب شدیم البته شما داخل اب نیومدی فقط بابا پاهای کوجیکتو به اب زد اینم عکسش ...
7 آبان 1392