بدون عنوان
سلام عشق مامان خوبی ببخشید چند روزه به وبلاگت سر نزدم درگیر خونه بودم اخه خیلی سرده دیروز عصر من و بابایی رفتیم خونه پدر جون اومد بخاریو نصب کرد 1نصابم اوردیم تخت شمارو وصل کرد تا شما راحت توش بخوابی البته بعید میذونم از بس که ماشاالله شیطونی الانم دقیقا ماه وروزه هستی که انقده اتیش میسوزونی مامان بقربونت بره خلاصه دیشبم خاله فرشته اینا شام بودن خونه مامان جون ولی دیدی چی شد مامانی بازم سرمای شدید خورد3تا پتوم سرم ود بازم سرد بود نمیدونم چرا انقذه زود به زود مریض میشم نگران خودم نیستم نگران فسقل خان هستم که خدای ناکرده از من نگیری
دوستت ذارم عسلم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی